کابوس سیاه 8 سالگی

یکی از کوچکترین اعضای انجمن حمایت از قربانیان اسیدپاشی (احقا) آرزو است. دختری که در هشت سالگی به همراه مادر و خواهرهایش مورد انتقام جویی قرار گرفت. از آن حادثه سال ها می گذرد. آرزو عامل اسیدپاشی را بخشید اما کابوس هایش هنوز تمام نشده است.

آرزو چند روز دیگر وارد شانزدهمین بهار زندگی اش می شود. دختر نوجوانی که در هنرستان درس معرق را مشق می کند و در انجمن قربانیان اسیدپاشی نیز در حال آموزش این هنر چوبی است. آرزو برای آینده اش امیدهای روشنی دارد اما چیزی که خاطرش را آزرده می کند، درد زخم های به جا مانده از اسید روی صورت و بدنش است. آرزو شبیه همه هم سن و سالان خود نیست؛ ابرو ندارد و هر روز هنگام رفتن به مدرسه مجبور است جلوی آینه بایستد و ابروهایش را با مدادی سیاه نقاشی کند تا کمی رنگ به چهره اش بیاید. در این گزارش مادر آرزو به جای دخترش که تمایلی به گفت و گو ندارد، درباره این حادثه هولناک می گوید.

ادامه «کابوس سیاه 8 سالگی»

ساخت یک وب‌گاه یا وب‌نوشت رایگان در WordPress.com.

بالا ↑